بایگانی

Posts Tagged ‘روز زن’

گراميداشت «روز مرد»

مارس 9, 2010 بیان دیدگاه

به سلامتي و ميمنت، سومين سالروز زن در سالجاري هم پشت سر گذاشته  شد و زنان شجاع  و مورد ظلم و ستم واقع شده، نه تنها در سرزمين ما بلكه در سراسر جهان مورد تقدير قرار گرفتند. چه بسيار نقد ها و متن ها و شعر ها و طنزها و متون ادبي و خلاصه هر نوع خبري در تعريف بدبختي ها ي زنان ايراني منتشر شد و از سوي ديگر چه بسيار مراسم و سمينار و پاسداشت  در وصف شجاعت و ايستادگي و قدر و منزلت و جايگاه زن ، برگزار گرديد.

همه اينها جاي بسي تشكر و قدرداني و قدرشناسي دارد. ولي به هر حال روز زن هم گذشت و تمام شد. آنقدر در چند روز اخير از ظلم و ستمي كه بر زنان ايراني رفته شنيدم و خواندم كه باورم شده آدم بدبختي هستم، بسيار بيچاره و بدبخت و توسري خور.

دوست داشتم در جمع مردان حاضر شوم و فرياد بزنم . اي با شما هستم اي مردان زور گو و ستمگر و مرد سالار سرزمين من از جان ما زنها چه ميخواهيد؟ چرا دست از سر ما بر نميداريد؟ چرا تا به اين حد ستم به ما روا ميداريد؟ چرا اينقدر جلوي رشد و پيشرفت ما را در جامعه ميگيريد؟ چرا كارراهه مديريتي زنان مسيري كوتاه دارد؟ چرا جاده اش باريك است؟ آنقدر فرياد بزنم كه رمقي براي صحبت نداشته باشم وقتي خسته و دلشكسته به كنج خانه بيايم هم دوست داشتم فرياد بزنم اي مرد زورگو، چه از جان من ميخواهي؟ چرا من بايد غدا بپزم؟ چرا بايد ظرف ها را بشويم؟ چرا جلوي تلويزيون و مانيتور نشسته اي  و من در مطبخ سر اجاق گاز از گرما  در حال خفه شدن هستم؟! تو در حق من ظلم ميكني . تو اي مرد ، حق من را به ناحق مي خوري! هميشه صبح تا شب . تو هم مثل مردهاي بيرون از خانه هستي .

همينطور داشتم با خودم تمرين مي كردم. چرا كه به هر حال طي چند روز گذشته به عادت روز زن سالهاي گذشته، كاملا فهميدم كه در حق ما زنها در اين دنياي زورگوي مرد سالار چه ظلم ها نشده و چه جفا ها كه نرفته!

در افكار خودم بودم ، چهره مرداني را در مقابل خود مجسم ميكردم كه در حال نيشخند به من هستند د رهمين حال و هوا بودم كه يادم افتاد برادرم از وقتي كه وارد دبيرستان شد دغدغه سربازي داشت.اين مسئله هميشه مثل يك سد بزرگ، جلوي همه آرزو ها و روياهايش خودنمايي ميكرد هميشه مي دانست تحت هر شرايطي هميشه بايد چند سال از عمرش را صرف كاري بكند كه فقط بايد است . دو سال از وقت گرانبها يش بايد صرف شود. از اين نظر، من هميشه از او جلوتر هستم. دو سال از زندگي چه قيمتي دارد؟ چه قدر ارزشي براي ان ميتوان قائل شد؟

به ياد آوردم كه چقدر با خيال راحت درسم را خواندم و انتخاب رشته كردم و بدون دغدغه سربازي دانشگاه را به اتمام رساندم و پس از آن بدون نياز به كارت پايان خدمت وارد بازار كار شدم و كسي از من نپرسيد سربازي رفتي؟

به ياد آوردم كه اصلا به فكر اينكه بايد كاري پيدا كنم نبودم يعني اصلا بايدي در كار نبود من دختر بودم و وظيفه تشكيل خانواده نداشتم نه بايدي براي تامين مسكن و نه بايدي براي پول در آوردن. چون دختر بودم به هر حال تحت هر شرايطي از من پذيرايي ميشد و نهايتا اگر دوست داشتم ازدواج ميكردم و يك مرد ديگر وظيفه نگهداري و تامين آسايش اين دختر را به عهده مي گرفت . در مقابل من مي توانستم قدردان او باشم و اين خيلي  زياد است؟ كسي كه مرا دوست داشته باشد و تمام مخارچ زندگي من را تامين كند و هدفش آسايش من باشد نبايد آنقدر ارزش داشته باشد كه من قدردان او باشم و در مقابل براي تشكر هم كه شده رضايت او را تامين كنم؟

به يادآوردم كه من دخترم، هميشه چون دخترم و براي جلوگيري از خطراتي كه جامعه مرا تهديد ميكند ، همه براي من هر جور امكاناتي كه بخواهم فراهم ميكنند در عوض برادر بيچاره من ، بايد به زودي يك كار درست و حسابي دست و پا كند يا جايي استخدام شود كه درامد خوبي داشته باشد و الا چطور مي تواند تشكيل خانواده بدهد يا همسري اختيار كند؟

به يادآوردم كه زن خانواده اگر آشپزي ميكند مرد خانه بايد خريد منزل را به عهده داشته باشد بايد تعميرات همه وسايل منزل را انجام دهد ، صبح ، شب و نصفه شب بايد براي هراتفاقي كه پيش بيايد از منزل خارج شود چون او يك مرد است و دليلي ندارد كه به فكر اسايش او بود. او يك مرد است.

اگر من خبط و خطايي انجام دهم به راحتي ميتوانم از مجازات شانه خالي كنم ،‌از نظرعرفي و قانوني مرد خانواده مسئوليت خانواده را به عهده دارد و دست اخر همه او را مسئول و مقصر ميدانند، او شماتت خواهد شد ، او زير سوال مي رود ، او سپر بلاي من است.

در موارد بحراني هيچ كس به فكر روحيه و احساسات او نيست اصلا چه معني دارد او يك مرد است و اين زن است كه احساسات لطيفي دارد و بايد مواظب بود كه غصه نخورد و ناراحت نشود و دلش نشكند و به او ظلم نشود. يك مرد يك مرد است. او مثل سنگ سفت و محكم است اصلا دنيا بر سر او آوار شود او خم به ابرو نخواهد آورد. او غمي ندارد تا با ديگران شريك شود چرا كه اصولا اين زنان هستند كه هميشه تحت فشار جامعه هستند و مستحق رسيدگي و توجه.

وقتي ازدواج ميكني خيالت راحت است چون اين هميشه مرد است كه محكوم مي شود تو يك زني و حتي در بدترين حالت بنا به قانون مرد سالاري در ايران همه آن مرد را مقصر مي دانند. پس  خيالت راحت پس از جدايي احتمالي كانون و مركز توجه خواهي بود ولي مرد بيچاره تنها و خسته خود به تنهايي بايد با كوه مشكلات مقابله كند.

اين زنان هستند كه هميشه با كفگير و ملاقه و پاشنه كفش از حق خود دفاع ميكنند و تو يك مردي كه هيچ حقي نداري. چرا كه هميشه در جامعه حق با يك زن است.چرا حق با يك زن است؟ چون همه فكر ميكنند حق زنان پايمال شده ، حق را به زن مي دهند.

خلاصه اينكه صرفنظر از همه ظلمها و جفاهايي كه در حق زنان شده و صرفنظر از قوانين تبعيض آميزي كه در جامعه بر عليه زنان وجود دارد، ‌بخاطر دفاع از حقوق پايمال شده مردان بايد روزي به نام «روز مرد» ثبت شود، در اين روز زنان بايد از جور خاموش  وستم نرمي كه در حق مردان مي شود و در هيچ كجا ديده و نوشته نمي شود داد سخن بر زبان آورند. به هر حال براي قدرداني از مردان به جهت دفاع از حقوق زنان ، زنان عدالتجو و حق شناس بايد به پا خيزند.